ایران بان نو: سمیرا قریب// در دهههاي اخير به منابع انساني به عنوان عنصري هوشمند توجه شده است که با مهارت و خلاقيت خود نقش اساسي در سيستم ايفا ميکند. نيروي انساني کارآمد در يک کشور جزو سرمايههاي ارزشمند آن کشور بشمار ميآيد و اساسا “سرمايه دانش ” از “سرماية توليد” بسيار مهمتر است.
کشورهاي درحال توسعه، از سرمايه انساني بيش از سرمايه فيزيکي بهره دارند. بر اساس آمار، سرمايه انساني، نقش اول ثروت آفريني در کشورهاي توسعه يافته را با 67 درصد به خود اختصاص دادهاست، در حالي که سهم منابع طبيعي و فيزيکي صرفاً 33 درصد است.
از اینرو، ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺑﻬﺮﻩﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭﺳﺖ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﺍﺯ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲﻫﺎ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻫﺎﻱ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﺒﺎﺣﺚ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪﻱ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻘﺶ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺩﺭ ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﻠﻘﻲ ﻧﻤﻮﺩ. ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺍﻳﻦ ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ ﺑﻲﺗﺮﺩﻳﺪ ﺯﻧﺎﻥ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻧﻴﻤﻲ ﺍﺯ ﺟﻤﻌﻴﺖ، ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﻲ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﻫﺪﻑ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪﺍﻱ، ﺑﻪ ﺣﺪﺍﻛﺜﺮ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺭﻓﺎﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺭﻓﺎﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﺎﺑﻌﻲ ﺍﺯ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺳﺮﺍﻧﻪ، ﺗﻮﺯﻳﻊ ﻋﺎﺩﻻﻧﻪﻱ ﺩﺭﺁﻣﺪ، ﺑﻬﺒﻮﺩ ﺳﻄﺢ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ، ﺑﻬﺪﺍﺷﺘﻲ، ﺭﻓﺎﻫﻲ ﻭ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ . . . ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.
زنان یکی از مهمترین گروههای اجتماعی هستن که هم بر کیفیت زندگی تأثیر میگذارند و هم از آن تأثیر میپذیرند. این گروه اجتماعی با گروهای دیگر جامعه ارتباط مؤثری دارند و علاوه بر وظایف شخصی و خانوادگی خود نقش فعالی را در پیشرفتهای اجتماعی و توسعه پایدار نیز ایفا میکنند.
این گروه اجتماعی نقش بسیار حساس و تعیین کنندهایی در فعالیتهای اجتماعی دارند، روند تغییر و توسعه پایدار جامعه را سرعت میبخشند و مسئولیت جدی و تعیین کنندهای را در این مسیر بر عهده دارند، همچنین کشورهای درحال توسعه نیز به نقش فعال و مؤثر زنان در ایجاد جامعه سالم پی بردهاند. لذا آموزش زنان و مشارکت آنان نقش مهمی در توسعه و مستقیماَ در توسعه اجتماعی و اقتصادی دارند و از این رو در تحول جوامع انسانی ، عاملی بنیادی محسوب میگردد.
بنابراین عدم بهرهوری از نیروی زنان در زمینههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، دستیابی به توسعه را ناممکن می سازد. آمارهای موجود حاکی از آن است که امروز زنان ایران در جایگاه و منزلتی دو گانه قرار دارند، از نظر شاخصهای بهداشتی، آموزشی زنان ایران در شرایطی به مراتب بهتر از اکثر کشورهای منطقه قرار دارند اما از نظر حضور در بازار کار و سهم درآمدی، در میان کشورهای در حال توسعه رتبه بسیار پایینی دارند.
به عبارتی اجتماع، قوانین، سنت، عرف و نگرش حاکم در جامعه، مرد را نانآور خانه تلقی مینماید و مشارکت و فعالیت اقتصادی زنان را لازم و ضروری به شمار نمیآورد. در حالی که افزایش حضور زنان در دانشگاهها، افزایش سن ازدواج و کاهش قدرت خرید سرپرست خانوار، مشارکت زنان را در اشتغال افزایش داده است و میبایست برای ایجاد فرصتهای شغلی مناسب، با توجه به سطح سواد و مهارت آنها برنامهریزی شود. همچنین باید برای رسیدن به شرایط مطلوب اجتماعی، بر نقش زنان به عنوان فعالان اقتصادی تاکید شود زیرا عدم بهرهوری از نیروی بالقوه زنان در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، دستیابی به توسعه را ناممکن می سازد.
از سویی، نابرابریهای جنسیتی دستیابی به فرصتهای شغلی و نرخ مشارکت زنان و مردان را در بازار کار متفاوت ساخته و مانعی برای ورود زنان به برخی مشاغلی مردانه هستند. نابرابریها تأثیرات آتی به همراه خواهند داشت و بر روی تحصیلات، آموزش و فراگیری مهارتهای زنان نسل بعد تاثیر منفی میگذارند، چرا که تصميمات والدین در تعیین سطح تحصیلات دختران و پسران تأثیرگذار است و به طبع آن موقعیت پایینتر زنان در بازار، بی عدالتی و ناکارایی آنها را به همراه دارد که در طول زمان ماندگار میگردد. این نابرابریها سبب دوری زنان از بازار کار، عدم دسترسی زنان به فرصت های شغلی و افزایش فقر، خصوصاَ برای زنان کارگر در جامعه میشود.
و از سویی دیگر، در عصر حاضر توسعه هدفی والاست که در ایران و دیگر کشورها مورد توجه سیاستمداران و مجریان امور بوده و کوششهای بسیاری در زمینه تحقق آن صورت پذیرفته است اما در این میان توجه چندانی به زنان، به عنوان یکی از ارکان مهم توسعه نشده است. بدین ترتیب برای رفع این خلاء باید، هم جایگاه و نقش زنان فرآیند توسعه شناخته شود و زمینهی مشارکت آنان فراهم آید و هم برنامهریزیهای لازم در جهت سازماندهی مناسب زنان، توانمند ساختن آنها، توجه به منافع و سهم آنها در جریان توسعه و برخورداری از مواهب توسعه، صورت پذیرد.
با این وجود، در حال حاضر نرخ مشارکت زنان روندی فزاینده داشته است و از مهم ترین دلایل این افزایش، افزایش سطح تحصیلات زنان است. علاوه بر این، افزایش سطح تحصیلات موجب افزایش مشارکت زنان در بازار کار ، افزایش سطح تولید، افزایش درآمد سرانه و در نتیجه افزایش رفاه اجتماعی جامعه میشود و رشد توسعه اقتصادی را به همراه دارد و بالعکس دسترسی محدود و نابرابر به فرصتهای کاری و اشتغالهایی که به صورت بیکاری و کم کاری پدیدار میشود از عمدهترین علل فقر و نابرابری است.
پاسخ بدهید