ایران بان نو: ملیحه جهانشاهی// از یک دیدگاه بومشناختی، خانواده و کار دو نظام اجتماعی کلیدی به هم متصل و یکپارچه هستند که هر دو برای بهزیستی و رفاه فرد حیاتی هستند. با وجود تغييرات جمعیتشناختي، اجتماعی و اقتصادی در جهان، خانواده هنوز کارکردهای مهمی در برآورده کردن و محافظت فیزیکی، سازگاری و تغيير، تولید مثل، جامعهپذیری و ارتباط آموزش و حمایت از بچه ها، کنترل رفتار اجتماعی و جنسی، حمایت اجتماعی و… دارد.
از طرف دیگر کار، در یک اقتصاد مبتنی بر بازار مهم است زیرا آن به وسیلهای برای بقای افراد است. همچنین باعث تحقق عزت نفس، شأن و احترام میشود. با وجودی که خانواده و کار الزاماتی برای ارضای حس انسان بودن ما هستند، اما تعارض خانواده و كار يکي از مهمترين مسائل زنان شاغل متأهل در همه جهان و ايران است. اين تعارض در بين زنان بچه دار شدت و حدت بيشتري دارد. با اين وجود، كميت و كيفيت تجربه اين تعارض تحت تأثير زمينههاي اجتماعي و تواناييهاي فردي تنوع میپذیرد.
در دوره ماقبل صنعتی بنا بر شرایط حاکم بر زندگی خانوادگی و داشتن نقش مادری، همسری و کاری برای زنان متأهل و بچهدار تعارضی ایجاد نمی کرده است. عواملی همچون، همجواری محل کار و خانواده، ملزم نبودن به انجام کارهای مشخص در زمان یا مکان معین، کمک همسایگان، مادربزرگها، برادران و خواهران بزرگتر به نگهداری فرزندان، به تسهیل این امر کمک میکردند.
با دوره صنعتی، جدایی خانواده و کار برای زنان نیز آغاز شد. عواملی چون، تفکیک نقش جنسیتی، عدم حضور گسترده زنان در بازار کار و فضای عمومی جامعه و… زنان را به نقش همسری و مادری محدود و مردان را به نانآور خانه و خانه را به مکانی خصوصی مبدل ساخت.
دوره مابعد صنعتی، آغاز گر ورود گسترده زنان به فضاهای عمومی، بازار کار و اشتغال، اضمحلال مدل نقش نانآوری مردانه و ظهور خانوادههای دو کارمندی بود که رابطه نهاد خانواده و کار را وضعیت تعارض قرار داد. به عبارتی بهتر، اختصاص زمان بیشتر به کار و فشار ناشی از آن، از یک سو موجب شد زنان در انجام مسئولیتهای همسری و مادری خود دچار تعارض و بلعکس آن در انجام مسئولیتهای شغلی خود دچار تعارض گردند. این تعارض درون نقشی به تعارضی عام و جهانی تبدیل شد.
در ایران نیز مسأله زنان، خانواده و کار، سه دوره متمایز و اسلامی شدن، سیاسی شدن و مساوات را پشت سر گذاشته و در هر دوره الگوی زن ایده آل به صورت خاص و متفاوتی ترسیم شده و تعارض کار- خانواده در نتیجه همزیستی سنت و مدرنیته و پیامدهای تناقضآمیز آن تشدید شده است. تناقضی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و برنامههای توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز متبلور شده است. به همین دلیل میبایست مسأله تعارض کار و خانواده در بین زنان شاغل متأهل بررسی شود است.
بر اساس مطالعات، جدایی محل کار و خانواده، فرهنگ مردسالاری حاکم، آییننامههای سازمانی و اهمیت نقش همسری و مادری شرایطی جامع و عام هستند. به عبارتی تجارب زیستی و پیامدهای اشتغال زنان تحت تأثیر عواملی چون، شرایط زمینهای و مداخلهگر زندگی از جمله ویژگیها و تواناییهای فردی، بستر خانوادگی، نوع کار، محیط کار و … است. همچنین یکی از مهمترین شرایط مداخلهگر در سطح جهانی، سلطه رسانههای نوین و کنترل ناپذیری آنهاست که تعارض خانواده و کار زنان را تشدید میکند.
در شرایط حاضر دولت، خانواده و هیج نهاد دیگری نمیتواند استفاده از رسانههای الکترونیکی و مجازی، اینترنت و ماهوارهها را برای فرزندان محدود سازد و آنها میتوانند به دور از کنترل والدین و دولت برنامههایی را تماشا یا استفاده کنند که با معیارها و ارزشهای فرهنگی والدین و جامعهشان هماهنگ نباشد.
هر چند این وضعیت عام و فراگیر است، اما والدین شاغل که زمان بیشتری از وقتشان را بیرون از خانه هستند ، نگرانی بالاتری در خصوص استفاده فرزندانشان از این رسانهها دارند
از دیگر عوامل موثر بر تعارض کار و خانواده در بین زنان، برخورداری یا عدم برخورداری از حمایت اجتماعی خانوادگی، به ویژه حمایت یا عدم حمایت اجتماعی همسرانشان است که نقش بهسزایی در حل این تعارضات دارد. حمایت همسر هم میتواند جایگزین حمایت خانواده و خویشاوندان در صورت دوری از آنها باشد و هم در صورتی که شرایط کاری زنان دشوار باشد تعارض نقش مادری، همسری و کارمندی را برای زنان تسهیل نمایند.
عامل دیگر در حل این تعارضات، سطح تحصیلات و توانایی مالی زنان است. زنان شاغل با تحصیلات و مهمتر از توانایی مالی بالاتر میتوانند با راهنمایی و توانمند سازی فرزندانشان و استخدام کارگر خانگی تا حد زیادی نقش مادری و همسری خود را انجام دهند. در مقابل زنانی که تحصیلات و توانایی مالی پایین دارند تنها با محدود سازی فرصتهای خود یا فرزندانشان و تحمل فشارهای مضاعف توانستهاند این تعارضات را کاهش دهند.
به عبارتی بهتر، زنان برخوردار از حمایت خانوده به ویژه حمایت همسر، دارای تحصیلات بالا و توانایی مالی بالاتر، میتوانند با نادیده گرفتن یا کم اهمیت دانستن هنجارهای تفکیک نقش جنسیتی، توانمند سازی خود یا فرزندانشان و استخدام کارگر خانگی از شدت تعارض خانواده و کارشان بکاهند. در مقابل، زنانی که تحصیلات و توانایی مالی پایین دارند و از هیچگونه حمایت خانوادگی برخوردار نیستند و با تحقیر و سرزنش همسر مواجه هستند، توان اندک مدیریت یا کاهش تعارض خانواده و کار دارند. بنابراین راهکارهای حل تعارض کار و خانواده برای زنان شاغل بسته به عوامل چون، ویژگیهای بستر خانوادگی، فراگیری رسانههای کنترل ناپذير نوین و مخاطرهپذیری فرزندان، سطح تحصیلات، توانایی شناختی و مالی آنان و خانوادههایشان متنوع است.
پاسخ بدهید