ایران بان نو: اعظم ایزدیار// راه های زیادی را طی کرده اما هر بار بازگشته و به آنچه علاقه داشته پرداخته تا اینکه هنرش را توسعه داده و امروز صاحب کارگاه خودش است. او معتقد است هنر باید علاوه بر زیبایی و چشم نوازی، کاربردی هم در زندگی روزمره داشته باشد تا دل انگیزتر شود. رهرا منوچهری برای مخاطبانش ارزش ویژه ای قائل است و به همین دلیل همواره در پی ارتقاء دانسته هایش می رود و اجازه نمی دهد تا هنرش مشمول روزمرگی شود. توصیه او به زنان کارآفرین نیز این است که از فرصت آموختن بیشترین بهره را ببرند تا کسب و کارشان به روز باقی بماند. در ادامه شاهد گفتگوی ما با این بانوی موفق خواهید بود.
لطف کنید در ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید
سلام و عرض ادب و احترام. زهرا منوچهری هستم. متولد 1356 ،شهر آبادان هستم و بزرگ شده شهر بوشهر. در واقع حدود پانزده سال بوشهر زندگی کردم از سه سالگی ام که در آبادان جنگ شد و به بوشهر آمدیم. بعدش هم که دانشگاه نجف آباد اصفهان و دوره اول دانشجویی و ازدواج در نوزده سالگی. در حالی که یک سال از مقطع کاردانی ام میگذشت، همسرم انتقالی من را گرفت و ساکن اراک شدیم چون همسرم اراک کار میکردند. بعد از بیست و چند سال زندگی در اراک ایشان بازنشسته شدند و به شاهینشهر اصفهان آمدیم. در دوران اولیه دانشجویی یک فوق دیپلم کامپیوتر گرفتم و به خاطر این که علاقه به این رشته نداشتم، این رشته را ادامه ندادم. تا پانزده سال بعدش دوباره تصمیم گرفتم ادامه تحصیل بدهم و این بار رشته ی صنایع دستی را انتخاب کردم. کارشناسی صنایع دستی را خواندم و بعد ادامه تحصیل دادم برای کارشناسی ارشد در دانشگاه هنر اصفهان. من از بچگی علاقهی زیادی به نقاشی داشتم. یعنی از همان چهار پنج سالگی نقاشی میکردم. اول دبستان وقتی که میخواستم مشق بنویسم مثلا اگر درس درباره توت بود و در کتاب عکس توت وجود داشت من در مشق هایم در دفترم آن عکس را نقاشی میکردم. و این باعث خوشحالی معلمم بود و ذوق میکرد از کارم و خودم هم لذت میبردم همیشه. این علاقه به نقاشی همینطور ادامه پیدا کرد ولی هيچوقت به عنوان یک شغل نمیتوانستم تصورش کنم. ما از نسلی هستیم که همیشه قرار بوده خانم دکتر و مهندس باشیم از نسلی که همیشه تشویق میشدیم که دکتر بودن یا مهندس بودن باعث افتخار است و شغل درست و حسابی به حساب میآید. برای همین رشته دبیرستانم را علوم تجربی انتخاب کرده بودم و خب رشته پزشکی رشته ای است که واقعا از نظر علمی توانایی خیلی بالایی میخواهد برای این که شما بتوانید دانشگاههای دولتی قبول بشوید. من پزشکی قبول نشدم. ولی رشته های مهندسی شرکت کردم و رشتهی کامپیوتر قبول شدم. به خاطر این که علاقه ی واقعی نبود، علاقهای نبود که ذاتی باشد و عشقی ذاتی به این رشته داشته باشم، ادامهی این رشته برایم در نطفه خفه شد و ادامه اش ندادم.
در ادامه معرفی خودم باید بگویم که در حال حاضر یک پسر دسته گل بیست ساله داریم که ایشان هم در زمینه هنر و در زمینه موسیقی فعالیت میکند.
کمی درباره مقاطع مهم زندگیتان با مخاطبان ما سخن بگویید
دورههای مهم زندگی ام را بخواهم بگویم از زمانی شروع شد که من به خودشناسی واقعی رسیدم شاید هنوز هم این خودشناسی ادامه داشته باشد خودشناسی به نظرم چیزی است که در هر مقطع از زندگی ما باید حضور داشته باشد. مادر من همیشه حرف خیلی خوبی میزند آن هم این است که؛ تا یک سنی زیر پر و بال ما بودید و ما با چیزهایی که بلد بودیم شما را تربیت کردیم و به شما چیزهایی یاد دادیم. الان وقتش شده که خودتان، خودتان را تربیت کنید. یعنی آگاهی تان را بالا ببرید؛ از دنیای اطرافتان، از خودتان، از شخصیت تان. خودشناسی پیدا بکنید و خودتان را از نو بسازید.
برای همین مهمترین دورهی زندگی من زمانی بود که با دورههای خودشناسی آشنا شدم و باعث تحول من شد. تحولی که باعث برگشتن و توجهم به علاقهی اصلیام شد. به خاطر علاقه ام به نقاشی، سوم دبیرستان که بودم یعنی در هفده سالگی، آن زمان در بوشهر بودیم، درمدرسه در مسابقات نقاشی اول شدم، بعد هم در مدارس شهرستان و بعد مدارس استان، مقام اول نقاشی رنگ روغن بوشهر را کسب کردم. این یکی از اولین موفقیت های من در زمینهی نقاشی بود. اما تا قبل از شناختن خودم و علاقه اصلی ام، نقاشی رنگ و روغن را صرفا به خاطر علاقهام شخصی و تفریحی ادامه میدادم. اینطور نبود که آن را رها کنم. درفاصله ی گپ تحصیلی ام هم از نقاشی دور نبودم. همیشه گوشهی خانه تابلوی نقاشی در حال کشیدن داشتم تا وقتی که به مرحلهای از خودشناسی رسیدم که نقطه عطف زندگیام بود. فهمیدم که عشق من به هنر، عشقی واقعی است که من باید آن را ادامه بدهم. و طوری شد که علاقه مند شدم به رشته صنایع دستی. برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر و پیاده کردن ایده هایم به صنایع دستی تمایل بیشتری داشتم تا نقاشی. و حالا هم اتفاقا خوشحالم از این انتخابم. هم در مقطع کارشناسی و هم کارشناسی ارشد، بالاترین معدل را داشتم و با سهمیه استعداد درخشان به مقطع ارشد راه پیدا کردم
تعریف شما از صنایع دستی چیست و چگونه علاقه مند به این هنر شدید
یکی از تعاریف صنایع دستی این است که شما هر هنری که دارید را میتوانید به صورت کاربردی دربیاورید. یعنی این که اگر نقاشی بلدید، نقاشی را به نحوی ارائه کنید که به کاربرد دربیاید یعنی تبدیل نشود به تابلویی که روی دیوار باشد. هرچند که برای تزئین هم برخی از اساتید، جنبهی کاربرد قائل میشوند ولی به نظر من هنر باید طوری باشد که مردم در زندگی روزمره، از آن استفاده کنند. یعنی این که به ظرف، سفال، پوشش و حتی لباس تبدیل شود. به چیزی که بشود از آن استفاده کرد و در زندگی روزمره به صورت کاربرد دربیاید. این شد که من از هنر و علاقهمندی خودم در زمینه نقاشی، در صنایع دستی استفاده کردم و به دنبال آن علاقه مند شدم به رشتهی نقاشی باتیک که از رشتههای نقش اندازی روی پارچه است که از شاخههای صنایع دستی کشورمان است. قطعا اگر رشتهی چاپ پارچه در مقطع ارشد وجود داشت صددرصد این رشته را برای تحصیل انتخاب میکردم. ولی به خاطر علاقه زیادی که به سفال و سرامیک داشتم این رشته را انتخاب کردم. به شدت رشته سفال و سرامیک را هم دوست دارم. و دوست دارم در این زمینه هم کار کنم ولی تمرکز و وقت و کارگاه مخصوص به خودش را میخواهد. به هر حال علاقه و آموزش های قبلی و آزاد من در زمینه ی چاپ روی پارچه و نقاشی باتیک که الان انجام میدهم و همچین تحصیلات آکادمیک همه باعث شدند که به این نقطه برسم و البته که از این مسیری که آمدهام بسیار راضی هستم.
به این ترتیب به رشتهی نقاشی و چاپ باتیک علاقه مند شدم و از خودآموزی شروع کردم. چون خودم پایهی نقاشی را داشتم، کتابهای مختلف را مطالعه کردم و در این زمینه تحقیق و مطالعه زیادی داشتم . و خیلی چیزها را یاد گرفتم. در کنار این ها وقتی که وارد رشتهی صنایع دستی شدم یکی از واحدهای درسی ما چاپ و نقاشی باتیک بود و من آنجا این رشته را زیر نظر یکی از اساتید دانشگاه به صورت حرفهای تر آموزش دیدم و بعد از آن همانطور که همهی رشتههای مهارتی همینطور است که شاگرد تا مرحلهای زیر نظر استاد یاد میگیرد و بعد تمرین، تکرار، پشتکار و پیگیری مستمر خود آدم است تا بتواند کار را خیلی مستمر و حرفهای تر پیش ببرد. تمرین و تکرار و ادامه و ادامه من، تبدیل شد به روسری های فاخر ابریشمی ای که در حال حاضر تولید میکنم. در طراحی این روسری ها از معماری و خیلی از رشته های دیگر صنایع دستی مثل طرح های گلیم و فرش، الهام میگیرم و از نقش مایهها ایده میگیرم و ترکیب بندی جدیدی را روی این روسریهای ابریشمی طراحی و اجرا میکنم.
بفرمایید این روزها چه فعالیت هایی دارید
در حال حاضر کارگاهی دارم. کارگاهی که هم مجوز میراث فرهنگی را دارد و هم مجوز از ادارهی ارشاد و در واقع به عنوان خانهی مد مشغول به فعالیت هستیم. هنرجو هم داشتهام هم در دانشگاه و هم در فضای خصوصی خودم و یا حتی آموزشگاه ها، ولی در حال حاضر به خاطر شرایط قرنطینه هنرجویی پذیرش ندارم و بیشتر تمرکزم را روی کار تولید گذاشته ام. دانشگاه های علمی-کاربردی و آزاد هم در رشتهی معماری و دروس مربوط به تزئینات معماری تدریس داشتهام. ولی حقیقتا تدریس در دانشگاه وقت و انرژی خیلی زیادی را از من میگرفت به خاطر همین مدت کوتاهی است که فعلا دانشگاه نمیروم و البته که عشق و علاقهای را که یک استاد از دانشجو ها انتظار دارد، دریافت نمیکردم. همهی اینها باعث شده تمرکزم را روی کار تولید بگذارم که هم علاقهی بیشتری به آن دارم و هم نیازمند به وقت بیشتری است. در نقاشی و کار پارچه خودم به طور مستقیم کار را انجام میدهم و کارهای تکمیلی را به بقیه میسپارم. از نظر شعبه، نمایندگیهایی داریم که در شهرهایی مثل مشهد و اصفهان فعالیت میکنند و کارهای ما را در کنار کارهای خودشان به فروش میرسانند.
تا به حال در نمایشگاه هایی که به همین منظور ایجاد می شوند، شرکت کردید
تا به حال حدود بیست و پنج تا سی نمایشگاه گروهی و انفرادی شرکت کرده ام. که بیشترشان نمایشگاه ملی صنایع دستی بوده و تعدادی هم نمایشگاه های شخصی بوده. فعالیت من در این نمایشگاه ها در زمینهی طراحی و تولید البسه ی سنتی بوده و چندین بار به عنوان غرفهی برتر این نمایشگاه ها شناخته شدهام و خداراشکر استقبال مردم از تولیدات ما خیلی خوب بوده است.
چه میزان مشکل در این مسیر متحمل شدید و آیا این مشکلات باعث توقف شما شده است
به نسبت خیلی از کارآفرین های دیگر، مشکلات چندان بزرگی سر راهم نبود. ولی نکتهای که رعایت کردم این بود که قدم هایم را کوچک بردارم و از اول سنگ بزرگ برندارم که نتوانم جابجایش کنم. این مسئله باعث شد که من در این مسیر آسیبی نبینم. مشوق اصلی من خانوادهی درجه یکم بودند. پدر مادر خواهر و برادرها. بههرحال من از خانواده ای آمده بودم که هنری بودند. مادرم دوزنده ی خیلی خوبی بود و پدرم نجار خیلی خوب و ماهری بودند و در واقع من هم از آنها به ارث بردم. خانوادهام خیلی علاقه مند بودند و در زمینه نقاشی واقعا مشوق من بودند. از همان دوران ابتدایی که متوجه شدند من نقاشی میکنم و علاقه مند هستم به این رشته، تمام امکانات را برای من فراهم کردند تا من بتوانم این کار را انجام بدهم. در عین حال که گوشه چشمی به پزشک شدن من داشتند. در این زمینه هم بسیار مشوق بودند و خدا را شکر مانع خاصی نداشتم. ببینید همیشه در اطرافیان، آدمهایی هستند که انرژی منفی میدهند حس بدی منتقل میکنند حالا از روی حسادت یا بی اعتمادی یا هرچیز دیگری، این جور مسائل برای همه هست و فکر میکنم کمتر کسی با این مسائل برخورد نداشته است. ولی خدا را شکر من همیشه حامیانی داشتم که در کنارم بودند. همسری دارم که گام به گام همراه من بوده و در این زمینه اصلا تنها نبودم که از این نظر مشکل خاصی داشته باشم.اما بد نیست این را بگویم؛ افراد زیادی هستند که ممکن است فامیل درجه یک ما باشند اما به ما بی اعتمادند. فکر نمیکنند که شما ممکن است افکار بزرگتری در سر داشته باشید و یا این که دارید پله ها را یکی یکی بالا میروید و در واقع باورتان ندارند. من هم از این افراد در اطرافم داشته ام. اوایل خیلی ناراحت میشدم و میرنجیدم ولی به مرور زمان که بزرگتر و پخته تر شدم خیلی بهتر توانستم و میتوانم این مسائل را هضم کنم و حلاجی کنم؛ خیلی بهتر میتوانم تشخیص بدهم که این رفتار و عکس العمل از کدام زاویهی شخصیتی آن فرد بیرون میآید البته که هرچه آدم رشد و فعالیتش بیشتر باشد و کارش بزرگ و بزرگ تر میشود، صد در صد اطرافیان دیدشان بهتر میشود و به باور عمیق تری نسبت به شما میرسند. کما این که من خودم به شخصه دارم میبینم اطرافیان خودم چقدر دیدشان نسبت به کسب و کار من بزرگتر و بهتر شده و حتی انتظاراتشان هم بیشتر شده است. طوری که حالا آنها از من میخواهند که کارهای بزرگتری انجام بدهم. و این را هم اضافه کنم قطعا اگر بار دیگری فرصت داشتم، باز هم همین کار را انجام میدادم و زودتر هم شروع میکردم.
آیا به تنهایی فعالیت می کنید
در حال حاضر با حدود سه نفر همکاری میکنم که یکی از آنها خواهرم است که به طور مستقیم با بنده کار میکند. خواهر دیگرم هم در کارهای طراحی و حتی گاهی اجرا به من کمک میکند. و با دو دوزنده کار میکنیم که یکی از دوزنده ها تخصصی کار دوخت شال و روسری ها را بر عهده دارد،چون واقعا تولید شال و روسری مقوله ای جدا از البسه است هم از نظر جنس پارچه و هم از نظر کیفیت دوخت و اجرا با دیگر کارها خیلی متفاوت است. و همینطور دوزنده عزیز دیگری داریم که کارهای تنپوش و دوخت مانتوها را انجام میدهد.
هدف گذاری شما نسبت به هنری که مشغولید چگونه بوده است
خب به هر حال هرکسی وقتی وارد یک کاری میشود اهدافی را برای خودش میچیند و دوست دارد این اهداف را بزرگتر کند. دوست دارم که کارهایم علاوه بر ایران در کشورهای مختلف دنیا به نمایش گذاشته شود. کما اینکه الان داریم کار میکنیم. برای آلمان کار میفرستیم. برای کانادا هم همینطور. خیلی دوست دارم کارم را گسترش بدهم و افراد بیشتری را به مجموعهام وارد کنم و آنها را صاحب شغل کنم. از نظر شخصی هم دوست دارم روز به روز به خودشناسی بهتر برسم چون به نظرم خودشناسی مسیری است که همیشه ادامه دارد و هیچ وقت تمامی ندارد.
کرونا با کسب و کار شما چه کرد
خیلی از کسب و کارها با ورود کرونا از رونق افتادند اما بر خلاف جریان، فروش مان پنجاه برابر شد یعنی اصلا خدا را شکر مشکلی که با فروش پیدا نکردیم هیچ، خیلی بهتر هم شد. شاید دلیلش تدبیری بود که در این مسیر توانسته بودم آن را به کار ببندم. خرید مردم بیشتر مجازی شده بود و من هم روی همین فضای مجازی از قبل کار کرده بودم. با آموزش هایی که در زمینهی دیجیتال مارکتینگ دیدم توانستم که پیج را ارتقا بدهم و همین باعث شد که مشتری های ما خیلی بیشتر بشوند و فروش ما خیلی بیشتر شود. در حال حاضر هیچ بازدید حضوری ای نداریم. یعنی این که در فضایی که کار میکنیم به خاطر شرایط فعلی اجازه بازدید حضوری ندادم. ولی از نظر فروش مجازی همانطور که گفتم فعالانه داریم کار میکنیم. من خودم ادمین پیج هستم و واقعا یک وقتهایی کم میآورم و در این زمینه احتیاج به کمک دارم. احتمالا به زودی کسی را استخدام کنم. چون خیلی سخت است یک نفر هم مدیریت کارگاه را داشته باشد و هم مدیریت پیج و فضای مجازی را. من از مشتریهایم عشق دریافت میکنم و واقعا بازخورد شیرین و لذت بخشی است که نشان دهندهی نهایت رضایت مندی آنها است. آنها با القابی که من را صدا میکنند، بانوی هنرمند، هنرمند جان، هنرمند مهربان، شرمنده ام میکنند اما همین عشق به من انگیزهی دوچندان میدهد.
وجه تمایز حرفه شما نسبت به دیگران چیست
وجه تمایز کار ما با دیگران نوع طراحی ما است که با نقش مایهها انجام میدهیم چون من گاهی نقش مایههای ایرانی را تغییر میدهم و فرم جدیدی از آنها ارائه میدهم. با توجه به این که امروزه زندگی ها مدرن شده از فضای زندگی در نظر بگیرید تا نوع پوشش افراد. سعیام بر این است که حالت تلفیقی سنتی و مدرن در طراحی هایم داشته باشم و این مسیر خیلی بیشتر و بیشتر جای کار و ادامه دارد و ان شا الله کارهای قوی تری هم ارائه خواهم کرد.
در انتها اگر صحبتی با بانوان مشتاق کارآفرینی دارید بفرمایید
حرفم با خانم هایی که میخواهند کارآفرینی را شروع کنند، این است که اول علاقهی واقعی خود را پیدا کنند. من معتقدم اگر شما به کاری عشق داشته باشید و از صمیم قلب دوستش داشته باشید قطعا راهکارهایی برای شما به وجود میآید و پیدا میشود. در واقع خلاقیت شما طوری فعال میشود که مسیری را انتخاب میکند که شما را به موفقیت برساند. درست است بعضی از رشتهها را شاید بگوییم که حالا دیگر اشباعشده و پر شده ولی در همان ها هم به نظر من خلاقیت نیاز هست. علاوه بر علاقه، در بحث کارآفرینی پیشنهاد میکنم حتما اطلاعات تان را در زمینهای که میخواهید فعالیت کنید تا میتوانید زیاد کنید. مطالعه کنید . اگر دورهای هست که میتوانید در آن شرکت کنید حتما این کار را انجام بدهید . الان مراکز رشدی هست در برخی از شهرها، مثل شهرک های علمی تحقیقاتی و مراکز رشدی که افراد صاحب ایده میتوانند از امکانات و راهنمایی های اساتید آنجا استفاده کنند و مسیرشان را با اشتباهات کمتر پیش ببرند.بیشتر از هرچیزی واقعا، آنچه که همیشه خیلی خوب در دسترس است و کسی دیگر بهانهای نمیتواند بیاورد کتاب است، کتاب خواندن در زمینهی کارآفرینی و تخصص خودتان به شما خیلی کمک میکند. بیشتر مطالبی که گفتنی بود را گفتم. ما فعالیت مان در زمینه طراحی و تولید شال و روسری و تن پوش و مانتوهای هنری است و سعی میکنیم جلوهی زیباتری به پوشش افراد بدهیم. نگاه جدیدی به پوشش داشته باشیم. پایه ی طرح لباس ها ساده است اما تزئیناتی روی آن کار میشود که در عین حالی که کمی نگاه مدرن تری به نقوش سنتی داریم سعی میکنیم طراحی های جدیدی ارائه کنیم و همین باعث تفاوت و تمایزهای ما با برندهای دیگر شده است.نام تجاری و اقتصادی گروه ما «نوبانو» است. امیدوارم دوستان بیایند و ببینند و لذت ببرند.
پاسخ بدهید